کد مطلب:314934 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:207
در مسجد حجتیه روضه بخوانم
عالم بزرگوار سلالة السادات شیفته خاندان محمد و آل محمد جناب حجةالاسلام و المسلمین مرحوم آقای سید محمد رفیعی (قدس سره) می فرماید:
در رمضان المبارك 1417 قمری به جهت درد شدید كلیه مجبور شدم از حرم آل محمد (صلی الله علیه و آله) قم جوار رحمت حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) برای معالجه به تهران اعزام شوم. پس از مراجعات مكرر به بیمارستان های متعدد در تهران مجبور شدم چند روزی در منزل اخوی جهت دریافت جواب آزمایشات و رادیولوژی بمانم، تا این كه جواب آزمایشات نشان دهنده وجود سنگ نسبتا بزرگی در میان كلیه و مثانه ام بود.
با مراجعه به بیمارستان كلیوی و تشخیص پزشكان جهت بستری شدن با وجود مرض قند و خواستن مبلغی پول جهت بستری نمودن كه از پرداخت آن در آن شرایط خاص معذور بودیم در روی تخت قسمت اورژانس بیمارستان متوسل به حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس (علیه السلام) شدم و با آن حضرت پیمان بستم كه در شهر ری و در جوار صدوق الطائفه ابن بابویه القمی، در مسجد حجتیه روضه ای بخوانم در حدی كه مادرش حضرت ام البنین (سلام الله علیها) هم گریه
[ صفحه 450]
كند.
كم كم احساس كردم حالم در حال بهبودی است و نظر لطف آن حضرت به اذن الهی شاملم گردید به طوری كه در شب آینده در همان مسجد كه با در نظر گرفتن وجود سادات از نسل امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) با حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام) پیمان بسته بودم حدود یك ساعت روضه خواندم. به حمدالله تا به امروز در اثر لطف آن حضرت هیچ گونه دردی مربوط به آن درد كلیه احساس نكردم.
در رمضان المبارك 1417 قمری به جهت درد شدید كلیه مجبور شدم از حرم آل محمد (صلی الله علیه و آله) قم جوار رحمت حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) برای معالجه به تهران اعزام شوم. پس از مراجعات مكرر به بیمارستان های متعدد در تهران مجبور شدم چند روزی در منزل اخوی جهت دریافت جواب آزمایشات و رادیولوژی بمانم، تا این كه جواب آزمایشات نشان دهنده وجود سنگ نسبتا بزرگی در میان كلیه و مثانه ام بود.
با مراجعه به بیمارستان كلیوی و تشخیص پزشكان جهت بستری شدن با وجود مرض قند و خواستن مبلغی پول جهت بستری نمودن كه از پرداخت آن در آن شرایط خاص معذور بودیم در روی تخت قسمت اورژانس بیمارستان متوسل به حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس (علیه السلام) شدم و با آن حضرت پیمان بستم كه در شهر ری و در جوار صدوق الطائفه ابن بابویه القمی، در مسجد حجتیه روضه ای بخوانم در حدی كه مادرش حضرت ام البنین (سلام الله علیها) هم گریه
[ صفحه 450]
كند.
كم كم احساس كردم حالم در حال بهبودی است و نظر لطف آن حضرت به اذن الهی شاملم گردید به طوری كه در شب آینده در همان مسجد كه با در نظر گرفتن وجود سادات از نسل امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) با حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام) پیمان بسته بودم حدود یك ساعت روضه خواندم. به حمدالله تا به امروز در اثر لطف آن حضرت هیچ گونه دردی مربوط به آن درد كلیه احساس نكردم.